زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
شاعر : علیرضا شریف
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترجیع بند
هـلالِ یك شـبه بر نـیـزه دلـبـری داری به شهرِ كوفه ظهوری پـیـمـبـری داری
چقدر زخمی و خاكستری شدی پیداست عجیب دردِ سر از نـورِ سروری داری
طلوعِ مغربِ خون، بی خبر كجا رفتی؟ دراین سه روزه نگفتی كه خواهری داری؟
چه دیده اند كه دست از تو برنمیدارند؟ جز این سرِ سرِ نی، چیزِدیگری داری؟
خروش أًمْ حَسِبَت كوچه كوچه را پُركرد چه بغضِ خسته ای وگریه آوری داری!
دلـم هــوای دمی روضه خوانیت كرده اگر هـنــوز سرِ نـیــزه حـنجری داری؟
دراین تـجـمـع شـادی و هـلهـلــه بـا من برای سـیـنه زدن خـستـه مـادری داری
ز طاقِ گیسویت آیاتِ نور می ریـــزد
به دامــنــم تـبـعــاتِ تـنــور می ریـزد
دلــی كــه در قـفـسِ آهِ آتـشـین مــانــده فقط به عـشقِ تو در غـربتِ زمین مانده
بزرگِ قافـله، این بار تو شـمـارش كن برای مـانـدنِ من، چـند نـازنـیـن مانـده؟
چـه تكّه تـكّه پَـرِ نــازِ شـاپــرك هـایـی كه بـیـنِ حـلــقــۀ زنجـیرِ آهـنـین مـانـده
بیا و جای خودت را به نیـزه محكم كن هـنـوز سـنگِ لـبِ بـام در كـمین مـانـده
دلِ رقـیـه ات از قـصه ذوب می گــردد سخن بگوی، مرا دلخـوشی همین مانده
ز طاقِ گیسویت آیاتِ نور می ریـــزد
به دامــنــم تـبـعــاتِ تـنــور می ریـزد
|